
دعوا سر سر بند یا زهرا بود،عشق زهرا بود،مادر همه بچه ها زهرا بود،روضه شبهای قبل عملیات یا روضه بیبی بود یا امام حسین،بخدا بیی اونجا بود...هممون حضورشو درک میکردیم،هر کدوم از بچه ها که خواب بیبی رو می دید فرداش شاد و شنگول می پرید میونه بقیه بچه ها و حلالیت می طلبید،بقیه ام گریه می کردن...قرار بود شهید بشه.
***************************************************************
فقط خاطره
رفته بودم جنوب با راهیان نور،
هرکدوم از شهیدایی که تو جنگ فرمانده بود یا از خود گذشتگی عجیبی کرده بود الان اسمش رویه بزگراهای توی تهرانه،بقیه شهدا هم به نسبت نقشی که تو جبهه داشتن اسمشونو روی خیابون اصلی و خیابونه فرعی و کوچه و بن بست ها گذاشتن.
یه عکسی هم از یه شهید گمنام دیدم که وقتی جسدشو کشف کردن هنوز بدنش سالم بود،با خودم فکر کردم که هنوزم که هنوزه چقدر معیارهامون با معیارهای خدا فاصله داره!نه!
یه چیزه عجیبه دیگم شنیدم، عموم جانبازهایی که واسه توجیه ملت در مورد مناطق مختلف عملیاتی
به اردوها سر میزدن و سخرانی میکردن، از نزدیک بودن فرج آقا زیاد می گفتن و خیلی مطمئن این حدیث رو از امام باقر(ع) ،بگمانم، می خوندن که میگه:
"در آخر الزمان مردمی از شرق زمین قیام وانقلابی می کنند بر علیه باطل، که پس از آن اگر من زنده بودم فرج منتقم آل رسول الله رو درک میکردم!"
بعد اینا میومدن می گفتن که منظور انقلاب ما بوده و اینکه می فرماید" اگر من زنده بودم"اشاره دارد که بعد از وقوع این حادثه به اندازه عمر یک انسان تا فرج فاصله خواهد بود.
یا مثلا تعریف می کردن که خواب شهداء رو زیاد دیدن که می گن ما لباس های رزم خودمونو پوشیدیم و منتظریم تا آقا ظهور کنه و و ظهور خیلی نزدیکه.
بشدت دعا می کردن برای ظهور آقا،کاری که قبلا خیلی کم دیده بودم مخصوصا از سپاهی ها!
عموم جانبازهای بسیجی و سپاهی یه متلکی به ارتش مینداختن مخصوصا وقتی که صحبت از کربلای 4 میشد.
با ما یه جانبازه شیمیایی از طرف وزارت نیرو اومده بود که خیلی خرش می رفت،فارغ التحصیل دانشگاه خودمونم بود،وقتی ازش در مورد فقر وحشتناکی که هنوز تو مناطقی مثل خرمشهر و و حومه اهواز و خرم آباد بود ، پرسیدیم ،گفت:اینا حقشونه که اینطوری باشن و لیاقتشون بیشتر از این نیست،می گفت ما سر برق دادن به این مناطق از طرف وزارت خونه کشته دادیم،خلاصه آخرش از دهنش در رفت که گویا اصلا سیاست نظام بر اینه که اینارو تو فقر نگه داره تا "آدم شن"!!!
تیکه کلام تازشون شده بود:"سید علی ما خیلی تنهاست"
زیارت عاشورا و دعای ندبه و کمیل کنار مزار شهدا و پرچم های قرمز خیلی چسبید،سینه زنی ها و نوحه خوندناشم همینطور،از اونجا تا کربلا کمتر از 2 ساعت راه بود.
درمورد اتخابات و رئیس جمهور دولت خدمتگذار و اومدن و نیومدن خاتمی هیچ حرفی یا پستری نشنیدم و ندیدم و بسیار تعجب و حیرت کردم.
تا حالا فکر می کردم که جبهه و این تبلیغات و بازی کردن با احساسات مردم و جوونها تو این دوره زمونه فقط وجهه سیاسی داره که بعد این سفر کاملا پشیمون شدم از تفکرم!
به این سوالم هیچ کس جوابه درستی نداد، که چرا بعد از سال62-63 ایران جنگ رو ادامه داد و فاو گرفت و رفت تو خاک عراق و جنگ فرسایشی ادامه پیدا کرد؟(البته یه جوابایی دادن که شاید بعدا بگم چرا قابل قبول نبودن)
تا اینکه دکتر علایی و سردار عسگری(بادی گارد مخصوص امام) تو حسینیه دوکوهه به این سوال اینطوری جواب دادن که:
"امام فکر میکردند میتونن رژیم بعثی و صدام رو سرنگون کنن واسه همینم یه تنه جلوی مسئولین وقت کشوری واستادن و گفتن: "جنگ جنگ تا پیروزی "و "راه قدس از کربلا میگذره""
خیلی ناراحت شدم.
از حاجی فرهانی(همون جانبازه که باهامون اومده بود از طرف وزارت خونه)که پرسیدم، گفت امر ولی فقیه رو باید بی چونو چرا اجرا کرد و اصلا تو حقی نداری که این سوال رو بپرسی!
منم گفتم دمت گرم، مثله اینکه با امام معصوم طرفیم و خبر نداشتیم!خیلی شاکی شد.(ولی خیلی آدم با حال و شیطونی بود، نمی تونست درست نفس بکشه، خودشم می گفت من دارم چوب شیطنت ها و اذیتهای که هم رزمامو کردم، می خورم)
بسم الله
رفته بودم جنوب با راهیان نور،
هرکدوم از شهیدایی که تو جنگ فرمانده بود یا از خود گذشتگی عجیبی کرده بود الان اسمش رویه بزگراهای توی تهرانه،بقیه شهدا هم به نسبت نقشی که تو جبهه داشتن اسمشونو روی خیابون اصلی و خیابونه فرعی و کوچه و بن بست ها گذاشتن.
یه عکسی هم از یه شهید گمنام دیدم که وقتی جسدشو کشف کردن هنوز بدنش سالم بود،با خودم فکر کردم که هنوزم که هنوزه چقدر معیارهامون با معیارهای خدا فاصله داره!نه!
یه چیزه عجیبه دیگم شنیدم، عموم جانبازهایی که واسه توجیه ملت در مورد مناطق مختلف عملیاتی
به اردوها سر میزدن و سخرانی میکردن، از نزدیک بودن فرج آقا زیاد می گفتن و خیلی مطمئن این حدیث رو از امام باقر(ع) ،بگمانم، می خوندن که میگه:
"در آخر الزمان مردمی از شرق زمین قیام وانقلابی می کنند بر علیه باطل، که پس از آن اگر من زنده بودم فرج منتقم آل رسول الله رو درک میکردم!"
بعد اینا میومدن می گفتن که منظور انقلاب ما بوده و اینکه می فرماید" اگر من زنده بودم"اشاره دارد که بعد از وقوع این حادثه به اندازه عمر یک انسان تا فرج فاصله خواهد بود.
یا مثلا تعریف می کردن که خواب شهداء رو زیاد دیدن که می گن ما لباس های رزم خودمونو پوشیدیم و منتظریم تا آقا ظهور کنه و و ظهور خیلی نزدیکه.
بشدت دعا می کردن برای ظهور آقا،کاری که قبلا خیلی کم دیده بودم مخصوصا از سپاهی ها!
عموم جانبازهای بسیجی و سپاهی یه متلکی به ارتش مینداختن مخصوصا وقتی که صحبت از کربلای 4 میشد.
با ما یه جانبازه شیمیایی از طرف وزارت نیرو اومده بود که خیلی خرش می رفت،فارغ التحصیل دانشگاه خودمونم بود،وقتی ازش در مورد فقر وحشتناکی که هنوز تو مناطقی مثل خرمشهر و و حومه اهواز و خرم آباد بود ، پرسیدیم ،گفت:اینا حقشونه که اینطوری باشن و لیاقتشون بیشتر از این نیست،می گفت ما سر برق دادن به این مناطق از طرف وزارت خونه کشته دادیم،خلاصه آخرش از دهنش در رفت که گویا اصلا سیاست نظام بر اینه که اینارو تو فقر نگه داره تا "آدم شن"!!!
تیکه کلام تازشون شده بود:"سید علی ما خیلی تنهاست"
زیارت عاشورا و دعای ندبه و کمیل کنار مزار شهدا و پرچم های قرمز خیلی چسبید،سینه زنی ها و نوحه خوندناشم همینطور،از اونجا تا کربلا کمتر از 2 ساعت راه بود.
درمورد اتخابات و رئیس جمهور دولت خدمتگذار و اومدن و نیومدن خاتمی هیچ حرفی یا پستری نشنیدم و ندیدم و بسیار تعجب و حیرت کردم.
تا حالا فکر می کردم که جبهه و این تبلیغات و بازی کردن با احساسات مردم و جوونها تو این دوره زمونه فقط وجهه سیاسی داره که بعد این سفر کاملا پشیمون شدم از تفکرم!
به این سوالم هیچ کس جوابه درستی نداد، که چرا بعد از سال62-63 ایران جنگ رو ادامه داد و فاو گرفت و رفت تو خاک عراق و جنگ فرسایشی ادامه پیدا کرد؟(البته یه جوابایی دادن که شاید بعدا بگم چرا قابل قبول نبودن)
تا اینکه دکتر علایی و سردار عسگری(بادی گارد مخصوص امام) تو حسینیه دوکوهه به این سوال اینطوری جواب دادن که:
"امام فکر میکردند میتونن رژیم بعثی و صدام رو سرنگون کنن واسه همینم یه تنه جلوی مسئولین وقت کشوری واستادن و گفتن: "جنگ جنگ تا پیروزی "و "راه قدس از کربلا میگذره""
خیلی ناراحت شدم.
از حاجی فرهانی(همون جانبازه که باهامون اومده بود از طرف وزارت خونه)که پرسیدم، گفت امر ولی فقیه رو باید بی چونو چرا اجرا کرد و اصلا تو حقی نداری که این سوال رو بپرسی!
منم گفتم دمت گرم، مثله اینکه با امام معصوم طرفیم و خبر نداشتیم!خیلی شاکی شد.(ولی خیلی آدم با حال و شیطونی بود، نمی تونست درست نفس بکشه، خودشم می گفت من دارم چوب شیطنت ها و اذیتهای که هم رزمامو کردم، می خورم)
بسم الله
من هم جوابی نمیدونم، چون اطلاعاتم کمه. ولی این خیلی ساده اندیشانه است که ما از خاک خودمون جلوتر نمیریم. جنگ جهانی هم اینجوری نبوده! مگه میشه تا خط خودت بیای، و طرف از اونور هی بزنه؟ تو همه جنگ های دنیا، باید بالاخره طرف مهاجم رو یا ساقط کرد، یا ساقط از شروع جنگ دیگر.
پاسخ دادنحذفدیگر تو دانی
ولی خوشم اومد. من از این خاطرات دوست دارم. یه تجربه مفصل رو، ظرف چند خط منتقل کردن، عالی بود. عالی.
آخه مسئله فقط سر این نیست که ما فقط تا خاکمون پیشروی کنیم،
پاسخ دادنحذفمسئله اینجاست که قبل از گرفتن فاو ایران به غیر از کوشه ای از کردستان که با منافقین در گیر بود،تونسته بود عراق رو پس بزنه و وعراق هم تا مرزش رفته بود عقب و هیچ تکی نمی زد.
همین موقع آمریکا قطعنامه ای رو به شورای امنیت می بره که میگه بین دوطرف آتش بس بشه.که عراق بخاطر پیشروی ایران نمی پذیره و ایران هم با همین شعار ها ار پذیرش سر باز میزنه.
دوباره فک کنم ساله 64 سازمان ملل یه قطعنامه دیگه میده که هردو کشور رو ملزم می کنه به رعایت حدود مرزی که در سال 1977امضا شده.عراق می پذیره ولی ایران دو درخواست میکنه:
1)عراق راهی رو برای رسیدن به لبنان و اسرائیل برای ایران باز کنه!
2)شروع کننده جنگ و غرامتهایی که باید بپردازه مشخص بشه.
که اون موقع سازمان اعلام میکنه که به زمان احتیاج داره.
تا سال 66 که ایران تا بصره هم پیشروی میکنه!آمریکا وارد جنگ می شه و کمک مستقیم به صدام میکنه و ایران اون تلفات وحشتناک رو تو سال آخر جنگ میده و تا مرزش پس زده میشه.(نامه افشا کننده هاشمی رو که یادت هست)
دیگه فقط گریه امثالی مثل هاشمی رفسنجانی، امام و مجبور میکنه که قطعنامه رو بپذیره(البته عراق به عنوان شروع کننده جنگ شناخته میشه)
اما حرف من اینه که می شد جنگ رو متوقف کرد و بعد با استفاده از روابط دیپلماتیک قضیه رو ختم به خیر کرد...می شد لجبازی نکرد و با نمایندگان مخفی و رده بالای آمریکا که سال 66 به ایران اومدن مذاکره کرد...ولی...خدا از سر تقصیرات همه بگذره!
البته در قسمت خواهران(!) جناب فراهانی ِبی مزه با تخریب شخصیت میر حسین ، سید علی رو از تنهایی در آوردند!
پاسخ دادنحذف