"می دونی .. با اینکه درد تنها چیزیه که هیچ وقت رکوردش شکسته نمی شه، اما فکر کن به یک محکوم به اعدام، زیر تیرباران، که دست و پا، و بدتر از آن چشم هایش را بسته اند. یعنی منتظر صدای اولین شلیک است. گاهی احساس من از درد، شبیه احساسی است که او در فاصله ی میان شلیک سوم تا چهارم دارد. درد نیست. فراتر از درد است. می خواهد بداند با کدام تیر از پای در می آید. با درد شماره ی چند می رود؟ .. گاهی نگرانم این روزها، که شمار دردهایم هم از دستم دارد در می رود .. نگرانم .. "
-------------------------------------------------------------
خاطره1: آخه چرا باید بعد از هر قهری آشتی باشه؟حالم بهم میخوره از این پروسه همیشه تکراری!شاید یه روزی یه قهری کردم که دیگه هیچ وقت آشتی ای نداشته باشه.
پ.ن.2 دلم نمیاد از یکی بخاطر رذیلتهای اخلاقیش بدم بیاد،شاید چون خودم هم بعضی وقتها گرفتارشون شده باشم.
خب آشتی ای کن که قهر نباشه تو کارش!
پاسخ دادنحذفمشکل اینه که لزوما این تو نیستی که قهر میکنی.طرفت به هر بهونه ای یهو دیدی قهر کرد بدون اینکه قانع بشی.
پاسخ دادنحذفمیگن یه دفعه یکی از علمای شیعه اون یکی رو تکفیر کرد (گفت فلانی کافر است). فرداش اون عالم رو دیدن اومده نماز جماعت اونی که تکفیرش کرده، گفتن چرا؟ گفت هر کدوم به تشخیص خودمون عمل میکنیم. اون تکفیر کننده هه متذکر شد و کلی معذرت خواهی کرد.
پاسخ دادنحذفکاش تکفیر می کرد و قهر نمی کرد.
پاسخ دادنحذفحرفت، برام خیلی جالبه، خیلی...
پاسخ دادنحذفبرای آشتی، از تو اولی تر کی؟
پاسخ دادنحذفبدبختی مضاعف اونه که بعضی آشتی ها آتشی بپا میکنه که اگه از طرف تو شروع بشه ممکن کل دودمان تو به آتیش بکشونه.
پاسخ دادنحذف