۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

حسین...آرام جانم، حسین...روح و روانم

.
من معتقدم، عاشورا آنقدر ها هم که من و شما می خوانیم،نه ظلم گریزی است نه اسلام خواهی....
چه حکمتیست و چه لزومی، من نمی فهمم،آنچه که گذشت را فقط ابا عبدالله و خدا می فهمند و بس،و ما را همین کفایت که امام حسین(ع) به عشق" الله" باید خون دل می خورد ، خون می گریست و خون می داد.
این تفسیرها همه بهانه ای برای من وشماست،شمارا به خدا اینقدر ساده نگیرید...اصلا... حتی بهش فکر هم نکنید...نه فلسفه بچینید، نه تلاشی برای فهم و توسعه آن .
تمام ریز و درشت وقایع عاشورا، از اول تا به آخر، یک پارچه فریاد می زند که نباید حرف اضافی زد، باور کنید نه به من و نه به شما، هیچ ربطی ندارد که آندو چه کردند و چه شوری بین خود انگیختند.نینوا، حرم ستر حسین است وخداوند ،حتی اندکی تامل،حتی یک خط از شهادت حسین، ذهن را می گذارد جایی که فراغت از آن ممکن نیست.

۱۰ نظر:

  1. عالی بود...جای هیچ حرفی رو باقی نمیذاره...دقیقن همون مسئله ای بود که از فقدانش در حرفای دکتر مهدوی حسرت خوردم...

    پاسخحذف
  2. از "احساس محض" کردنش، خوشم نمی آد.
    چرا یک خط ار شهادت امام حسین ذهن را درگیر میکند؟ اگر فقط فاجعه است، هزار برابرش فاجعه اتفاق می افتد روزانه. اگر مقام امام حسین (ع) است، که هست، باید این مقام تبیین شود. این مقام، به صرف اینکه بله، امام چنین و چنان بود گفتن کافی نیست، این مقام، در عمل خودش را نشان میدهد. ناچاری از تبیین و فهم عاشورا، ناچار.
    وگرنه گریه بی مغز، تهی است.

    پاسخحذف
  3. ..
    ...
    احساسی در میان نیست...فاجعه هم هست،هم نیست.
    یک کلمه گفتم که دقت نکردی،"آنقدر ها هم"...
    فهم که باید باشه،اما نه آن فهمی که تو می خواهی،یا حکومتیان،یا عارفان...
    فکر می کنم متن رو نگرفتی

    پاسخحذف
  4. آره، شاید نگرفته باشم. من مشکلم دقیقا با این بخشه:
    ...ما را همین کفایت که امام حسین(ع) به عشق" الله" باید خون دل می خورد ، خون می گریست و خون می داد.
    این کفایت نیست، مگه اینکه آنچه که نتیجه منطقی این عشق "الله" باشه رو هم در نظر داشته باشی.

    پاسخحذف
  5. نتیجه منطقی عشق الله؟؟!!
    از نظر تو ممکنه این جمله؟
    خوب نتیجه چیست؟

    پاسخحذف
  6. آره. چرا نه؟ مثلا یکی از نتایج منطقی عشق الله، "درد داشتن برای جامعه و تلاش برای رساندن مردم به حق شون و تبلیغ آنچه که شایسته است که مردم انجام بدهند" است. نه؟

    پاسخحذف
  7. اونکه نه!
    اما برای اینکه شاید بهتر بگیری مقصود رامی گویم:
    لطفا دقت کن به فضای و حال و اوضاعی که من این پست رو دادم...تو در گیری های انتخاباتی و غیره...
    به خدا دیگه داره حالم بهم می خوره از اینهمه حرف و حدیث دروغ و راست...
    اینوری ها تا عاشورا یا هر مناسبتی می شود تفسیر به ظلم ستیزی و خصم حاکم جبار و غیره می کنند...
    آنطرفی هاهم که انگار اصلا تاریخ از آنها نشات گرفته است باز خوانی عاشورا می کنند به قلم کبر و جوهر هوای نفس،تهش هم می گویند ما اهل کوفه نیستسم و غیره...
    گند نکشین به قضیه، شمارا به خدا اینهمه فلسفه نچینید...مگر ائمه اینقدر که من و تو می سوزیم فلسفه ساختند از کربلا،نمی گویم هیچ کار نکنید،ولی شورش را هم در نیاورید.

    پاسخحذف
  8. برای اینکه ببینی چقدر به ائمه شبیهیم، به دو مسئله نگاه کن:
    - آیا همانطور که ائمه را هیچ حاکمی تاب نمی آورد، آیا ما را حاکمان تاب نمی آورند؟ آیا این علمای ما مثل ائمه غیر قابل تحملند؟
    - آنچه که در دست داریم، مثل نگه داشتن آتش در کف دست است؟ یادت باشه، خیلی راحت میشه آتش رو به هزار توجیه از کف دست انداخت ها...

    پاسخحذف
  9. .
    ..
    این چگونه است که باید حکما ما را تاب نیاورند...چه منطقیست و چه عقلی؟
    فکر می کنم صحبتم روشن بود،خوب هم می دانی که موضع سیاسی و عقیده ام با تو فرقی نمی کند.
    حرف من چیز دیگریست...
    ممنونم از وسواست!

    پاسخحذف
  10. سید جان،
    علتش اینه که تحمل مخالفی که حرف میزنه، براشون سخته. همینکه تحملمون میکنن، یعنی حرف نمیزنیم، یعنی ...
    میدونم با من هم موضعی.
    ولی بازم نمیفهمم چه منظوری داری!

    پاسخحذف