.
چه بگويم ... وابستگی ام کمتر شده است ... نه ديگر از چيزی ناراحت ميشوم ... و نه چيزی بی نهايت شادم ميکند ... حتّی نميتوانم بگويم برايم فرق نميکند ! ... يک حالت تعليق و يا شايد ترفند زیرکانه به زندگی ....
می دانی....
دنیایم وارونه شده است .... سرنوشتم هم ! ... چرا که "امروز" و جایگاه ما، میزان "زورما" است .... و "زور" حرف اول و آخر "روز" ..." جنگ" را "گنج" مي دانند برای "گرم" نگهداشتن "مرگ"... ٬"عرف" را در" فرع" می گذارند و بايد "شرع" را در "عرش" دنبال کرد !! .... اين روزها ٬ در اين "هوای" نا هنجار "یاوه" ٬ زمستان "درس" " سرد" خود را نیز فراموش کرده است .... انگاری همه چيز وارونه شده است ... نوشته هايم هم!
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.
.
پ.ن : وارونگی هم صفايی دارد (!)
پ.ن : وارونگی هم صفايی دارد (!)
پ.ن:بیست روز تا کربلا و من هنوز سرشار از بی صداقتی و خجالت و مدارا
. ..
...
پاسخحذفوارنگی هم صفای خو را دارد
روزگاریست که پنجره ها می گریزند از خانه ها تا بر افروزند در ته...دنیای ما آنجاست که میرود...
پاسخحذفهمینطوری!صرفن خواستم منم یه جو وارونگی داده باشم!
:)
عالی بود، عالی!
پاسخحذف