۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

جانم به جان اوست...کجا؟

حکایت این روزهای من، حکایت همان "روی ارّه نشستن" است ... نه راه پیش داشته باشی نه راه پس ...
.
.
زندگی کردن من مردن تدریجی خواهد بود،اینرا تقریبا مطمئنم.....
می دانم .. دنيای نادرستی داريم .. بسياری سهمشان را در باور يک اشتباه ساده از دست داده اند ...
گاهی خيال می کنم که حضور ديگران طوری بايد باشد که مزاحم تنهايی ات نشود ...
فقط حال من را هم در نظر بگیر...اینقدر که حق گردنت دارم...
گرچه حق من همانست که همیشه حق با توست!
حق با توست...
.
...........................................
پ.ن1." اي قرارِ دلِ طوفانيِ بي ساحل من
از کنار من افسرده ی تنها تو مرو .. "
ممنون امام رضا ممنونم.....
پ.ن2. مرا به روز قیامت غمی که هست آنست
که روی مردم عالم دوباره باید دید...

۸ نظر:

  1. ای کاش حرف هایی که می زنی،کوچکترین تأثیری روی رفتارت داشت.
    واقعا دوست دارم بدونم در قیامت با چه رویی جواب منو می خوای بدی!!

    پاسخحذف
  2. این ناشناس عجب دل پری داره ازت سید!
    شوخیه یا جدی؟!

    پاسخحذف
  3. ناشناس ما هم واقعن خیلی دوست داریم شما هرچه زودتر به دیار باقی واصل شی.ان شاءالله

    پاسخحذف
  4. آرزوی مرگ، برای هیچ کس نکنین، هیچ کس.

    پاسخحذف
  5. بله...

    اصلاح میکنیم،ناشناس!برو بابا!
    خدا همه رو هدایت کنه،ما رو بیشتر!

    پاسخحذف
  6. به محمد عزيز تر از جان....
    هيچ! كار خاص و در خوري كه نه...

    روزمرگي...
    تجربه هاي تازه...
    محبت...
    تنفر...
    خستگي...
    كار...
    و خوب قاعدتا فوتبال... :)
    من كه در همان گذشته ها ماندم...فقط آنچه را كه آرزو داشتم....هم اكنون باورم است...هميين!
    دعا گوييم!

    پاسخحذف
  7. به نا شناس:

    من اينجا حرفي نزدم كه
    بشود ازآن اخلاقيات را نتيجه گرفت...تا تاثيري بگذارم!
    و خوب اساسا دنبال تاثير گذاري روي مخاطب هم نيستم...
    چه برسد روي خودم!
    اما رفتار؛
    يك سوال...تو با چنين رفتار و گفتاري...بي اسم...با چنين كينه اي كه به دل داري...مي خواهي منرا متنبه كني!!!؟
    مگر منرا حلال نكردي...به واسطه همان نذري كه كرده بودي؟
    دوست ناشناس....
    لطفا...به تمنا...ديگر همچين پيامهايي ندهيد..!

    پاسخحذف